رشد و تربیت نفس

جریان پیدا کردن قرآن و عترت(علیهم السلام) در زندگی

رشد و تربیت نفس

جریان پیدا کردن قرآن و عترت(علیهم السلام) در زندگی

  • ۰
  • ۰

واجب یا مستحب ؟؟؟

بسم الله

واجب یا مستحب؟؟؟

محسن چه کسی است ؟

محسن کسی است که در زمانی که از او انتظار عمل طبق بهترین دستورالعمل می رود را انجام دهد و امید می رود که به فلاح برسد که خواسته هر انسان مؤمن است . حال با چند مثال از جنگ صفین توجه شما را به این مطلب جلب می کنم .

زمانی که سپاهیان معاویه در مقطعی شکست خوردند و در حال عقب نشینی بودند ، اشعث ابن قیس خواست با تعقیب آنها ، ریشه دشمن را بکند که مالک اشتر مانع او شد و دلیل او امر امام(ع) بر اینکار بود که در مرام علی(ع) نیست . اینجا واجب بر مستحب که پیروزی بود ، مقدّم شد .

زمانی که حضرتش(ع) در میدان به قصد عمروعاص به او حمله ور شد و با بی حیایی او مواجه شد ، تصمیم بر حفظ ابصار خود از منکر شد و موفقیّت در جنگ را به هر قیمتی بدست نیاورد که اگر در همان مکان او را به قتل می رساند ، از نیرنگ های او در آینده مصون می شدند اما اینجا هم واجب که عدم منکر بود بر مستحب پیروزی در جنگ مقدم شد .

پس از تسلط بر آب ، آب را بر روی لشکر معاویه نبست و باز هم به هر قیمتی قصد پیروزی نداشت .

در آخر هم وقتی مالک اشتر که در چند قدمی خیمه‌ی معاویه بود ، به امر امام(ع) بازگشت و باز هم واجب حفظ جان امام(ع) بر مستحب پیروزی فائق آمد .

انسان محسن هیچگاه در دوراهی واجب و مستحب ، دچار اشتباه نمی شود و واجب را به قصد مستحب رها نمی کند .

امّا چطور شده در دورانی که ولی امر مسلمین(مدظله العالی) در عرصه های مختلف اجتماعی ، امر به جهاد داده و مکرّراً به جوانان دستور داده تا وارد میدان شوند و باری به قصد ظهور امام(عج) از روی زمین بردارند ؛ برخی از جوانان ، به قصد مستحب های دنیا مثل خانه وسیع ، مرکب خوب ، زندگی مرفّه که همه این ها شایسته مؤمن است ، از واجب شرعی که اطاعت امر از ولی فقیه(مدظله العالی) است ، شانه خالی می کنند .

آیا آن خانه و زندگی و همسر و فرزند ، در روز قیامت جبران واجب های روی زمین مانده را میکند ؟

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ

آیا هیچگاه نماز نافله ما به ازای نماز یومیه می شود ؟

آیا اگر به همین منوال پیش برود ، ظهور نزدیک خواهد شد یا خیر ؟

پس انتخاب با توست ؛ واجب یا مستحب ؟

الاحقر ، خادم القرآن

  • خادم القرآن
  • ۰
  • ۰

بسم رب الولایة

روز 12 فروردین ماه که مزیّن به روز جمهوری اسلامی شده است ، نماد آری گفتن مردم به حکومت دینی در زمان غیبت است . حکومت دینی به این معناست که این حاکمیت ، باید بتواند برای تمام شئون زندگی اجتماعی انسان برنامه داشته باشد یا در مسیر تحقق این هدف باشد . حال به توضیح و تفسیر این دو جمله می پردازم .

انسان  از ریشه انس است و وجود انسان از این قابلیت است که مهمترین مؤلفه انسان ، انس گرفتن است و معنای دیگری که مکمل این مولفه است ، ظهور است که در تعریف تضادی با جنّ به کار می رود . در نتیجه از این دو مؤلفه می توان به راحتی فهمید که بخش بزرگی از انسان در انس با دیگران و ظهور و بروز در میان آنها تعریف می شود و خلقت انسان موجودی اجتماعی است .

حال این انسانی که در اجتماع زندگی میکند و با افراد مختلفی هم امکان انس و برقراری ارتباط دارد ، باید طبق چه قائده‌ای در این فضا حضور پیدا کند تا بتواند بهترین حظّ و بهره را ببرد و در نهایت رفع نیاز هایش ، به کمال برسد ؟

از ابتدای غیبت حضرت حجت(ارواحنا له الفداه) هرگونه حاکمیتی که فکرش را بکنید در جهان شکل گرفته . از نظام های غیر دینی در شرق دور و نزدیک جمهوری خلق چین ، امپراطوری ژاپن ، شوروی کمونیست و فدراسیون روسیه و در غرب نظام های امپراطوری یونان ، فئودال در اروپا ، دموکراسی فرانسه ، حاکمیت های منحط کلیساها ، امپراطوری های اسپانیا و سوئد و ... ، ایالات متحده آمریکا و حتی آلمان نازی که هیچکدام ماورای این دنیای فانی هیچ هدفی را دنبال نمی کردند و همین عدم غایی بودن آن ها نسبت به غایت خلقت و هستی انسان ، تأییدی بر این است که این حاکمیت ها پاسخگوی روح بزرگ انسانی نیست و باید آن حاکمیتی در جهان باشد که منطبق بر غایتمندی انسان باشد .

بعد از وفات پیامبر(ص) و اتفاقات بعد از رحلت جانگداز ایشان ، متأسفانه اسلام مجال نظریه پردازی برای زمامداری و نحوه اجرای آن را پیدا نکرد و همانطور که در تاریخ می بینیم پس از 30 سال از رحلت پیامبر(ص) حکومت در دست بنی امیة(لعنة الله علیهم) می افتد که از زمان خود پیامبر(ص) هم بنا بر ناسازگاری داشتند افتاد تا به مرور و رفته رفته حاکمیت از صراط مستقیم دور و دور تر شود .

در ادامه ، بصورت جدی نمی بینیم که حکومتی بر مبنای اسلام ظهور کند تا زمان مشروطه که در پی آزمون و خطا ها که از اینکه نعوذ باالله پادشاه ظلّ الله است و در ادامه سیستم پارلمانی بر اساس نظر مردم(مجلس شورای ملّی) و در نهایت پس از وقفه‌ای در آخر قاجار و پهلوی که در نهایت مردم به جمهوری اسلامی ایران آری گفتند .

حاکمیت یعنی اینکه قلمرو در اختیار کیست و مهمترین دوراهی در این مسیر ، این است که خدا یا غیر خدا ؟

در قلمرو ، زشت و زیبا را ولیّ معلوم می کند و همانطور که معلوم است ، زشت و زیبای جمهوری اسلامی بواسطه مردمی که در قالب جمهوری اسلامی زندگی می کنند ، معلوم می شود و اگر ملاک ها و معیار های آن ها یا همان عقل اجتماعی دچار مشکل شود ، باز هم کسی هست که اسلام حقیقی را تبیین کند و او امام است که در عصر غیبت که از ایشان به مانند خورشید پشت ابر بهره‌مند می‌شویم ، در قالب جانشینی تعریف می شود به عنوان ولیّ فقیه که تا ظهور حضرتش ، زمام امور را در دست دارد .

امّا از نظر بنده ، مهمترین مؤلفه جمهوری اسلامی ایران این است که به خودی خود ، در نفسش دور کردن جامعه از نواقص و سوق دادن آن به سمت کمال است . به این شکل که خود به خود تعداد زیادی از گناهان و رذایل اخلاقی موجود در جهان در جمهوری اسلامی ایران قبیح است و در نقطه مقابل آن آرمان های جمهوری اسلامی ایران بالاتر از همه‌ی حکومت ها ، از هدف های متعالی و آخرتی که هدف خلقت انسان و هستی است فروگزار نکرده و مایه‌ی مباهات هر فرد است . شاید به همین دلیل است که تنفّس در اوج فقر زیر سایه‌ی ولایت از سال ها زندگی مرفّه در سایه‌ی طاغوت بهتر است .

 

اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ

  • خادم القرآن
  • ۰
  • ۰

بسم الله

فَأَمَّا الإنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿١٦﴾

یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثى وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ﴿۱۳﴾

 أَنْ لَا یرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَیهِ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یکونُ لَهُمْ مِلْک یرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یضَعُونَهُ حَیثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَی بِهِ

اگر انسان زمانی که به واسطه کرامت توسط خداوند ابتلاء شود ، منشأ این کرامت را از لیاقت خودش بداند ، دچار عدم تقوا نسبت به خداوند شده و در برابر دیگران دچار خودبرتربینی می شود و در عین حال اگر خداوند به اندازه و قدر او ایشان را ابتلاء کند ، به همان علتی که خود را لایق کرامت کرامت می بیند ، این عدم تقوا را به خداوند نسبت می دهد و در نتیجه ، این ابتلاء را اهانت خداوند به خودش می بیند . راه حل این معضل ، همان است که امام صادق(ع) فرمودند که اگر انسان در برابر خداوند هیچ مالکیّتی را برای خود متصوّر نباشد . باید به این نکته توجه داشت که منشأ تمام خوبی ها از خداست و هیچ چیز در ملکیّت انسان نیست.

 

استاد ابوالفضل رفیع ها(با اندکی دخل و تصرّف)

  • خادم القرآن